روشنایی

امواج مغزیم رو طبقه بندی می کنم

۷ مطلب با موضوع «سعدی» ثبت شده است

گلستان سعدی (اندر فوائد خاموشی)

جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده، بی حرمتی همی کرد.

گفت: اگر این نادان نبودی، کار وی با نادانان بدینجا نرسیدی.


دو عاقل را نباشد کین و پیکار

نه دانایی ستیزد با سبکسار


اگر نادان به وحشت سخت گوید

خردمندش به نرمی دل بجوید


دو صاحبدل نگهدارند مویی

همیدون سرکشی و آزرم جویی


وگر بر هر دوجانب جاهلانند

اگر زنجیر باشد بگسلانند


یکی را زشت خویی داد دشنام

تحمل کرد و گفت: ای خوب فرجام


بتر زانم که خواهی گفتن، آنی

که دانم، عیب من چون من ندانی


جالینوس: نام فرزانه و پزشک نامدار یونانی، صاحب سخنان حکمت آمیز


جالینوس گفت: اگر این فقیه (دانشمند) خود نادان نبود، سر و کارش با بی دانشان به اینجا نمی کشید که باوی بستیزند و آبرویش بر خاک ریزند


دو دانا با یکدیگر به دشمنی و ستیزه بر نخیزند، عاقل هم با سبک مغز پیکار نجوید، چه اگر بی خرد به نفرت و خصومت درشت و ناهموار سخن گوید، دانا با وی به مدارا کوشد و دلش به دست آرد.


دو اهل دل پیوند دوستی را اگر به مویی برسد، نگسلند، همچنین دو تن تند خو و نرم خو، ولی اگر هر دو سوی نادان باشند رشته ی دوستی را اگر هم به ستبری بند گران باشد، پاره می کنند و جدایی جویند.


بد خویی به کسی ناسزا گفت. وی بردباری کرد و گفت: ای نیک سرانجام، من از آن زشت خو ترم که تو مرا به دشنام یاد کردی، چه از کاستی و بدی من کس به خوبی من آگاه نیست.

یاد داشت من:

طرفین دعوا هر دو جاهل هستند. برای توضیح همین چند بیت بالا را باید چند بار خواند. بله!

۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نسا عباسی

گلستان سعدی (در اخلاق درویشان)

یکی از بزرگان گفت پارسایی را: چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی به طعنه سخنها گفته اند؟

گفت:

بر ظاهرش عیب نمی بینم و در باطنش غیب نمی دانم.

هر که را، جامه پارسا، بینی

پارسا دان و نیک مرد انگار


ور ندانی که در نهانش چیست

محتسب را درون خانه چه کار؟


جامه پارسا: پارسا جامه، در جامه ی پرهیزگاری

هرکس را در کسوت زاهدان دیدی، پرهیزگار و نکوکار بشمار، هرچند از باطن وی آگاه نباشی چه پاسبان شرع را به درون خانه ی کسان کار نیست و هرگز به جستجوی فسق پنهان نمی پردازد.

یاد داشت من:

فکرتان را مشغول دیگران نکنید. همیشه بنا را بر نیکی بگذارید.

۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۰۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نسا عباسی

اندر فوائد خاموشی (حکایت سوم)

قرار نیست اگر در جمعی هستی حتما سخنی بگویی. گاهی حرف می زنیم حتی درباره ی چیزهایی که در مورد آن ها سررشته داریم و یا به آن ها علاقه داریم اما برای خودنمایی! نه اینکه به کسی کمکی کرده باشیم. نه اینکه از ما راهنمایی خواسته باشند و متوجه نیستیم که با این کار عده ای را در گمان نادرست درباره ی خودمان فرو برده ایم. گاهی پیش می آید کسانی را جذب کنیم که نباید، کسانی برای حل مشکلشان به ما مراجعه کنند که ما قادر نیستییم کمکی کنیم.


برای خودنمایی اطلاعات ندهید یا به عبارت دیگر اظهار فضل ممنوع!


به سعدی گوش می دهیم:

جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر. چندانکه در محافل دانشمندان نشستی، زبان سخن ببستی. باری پدرش گفت:  ای پسر، تو نیز آنچه دانی بگوی. گفت: ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.


نشنیدی که صوفیی می کوفت

زیر نعلین خویش میخی چند؟


آستینش گرفت سرهنگی

که بیا: نعل بر ستورم بند



۰۷ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۴۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نسا عباسی

تو هرگز نرفتی


به تو که فکر می کنم

می بینم هرگز نمی شود که رفته باشی!

۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۳۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
نسا عباسی

آن نیستی که رفتی

ادامه مطلب...
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نسا عباسی

اندر فوائد خاموشی (حکایت دوم)



گاهی اوقات ساکت باشی بهتره

سکوت گاهی تنها کار درستی هست که میتوانی انجام بدهی.

شاید فایده ای که در سکوت کردن باشه در حرف زدن نباشه. به سعدی گوش کنیم:



بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر، فرمان تراست . نگویم ولکن خواهم مرا از فایده این مطلع گردانی که: مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود، یکی نقصان مایه و دیگری شماتت همسایه.

مگوی انده خویش با دشمنان

که لاحول گویند شادی کنان (شاید به زبان دلداری بدهند اما در درون شاد میشوند)


من:

در هر صورت بازگویی غم با کسی که یقین به دوستی آن شخص ندارید در واقع فایده ای ندارد، دو رویی خواهید دید به احتمال زیاد. دنبال فریب دادن خودتان هستید؟

راستش اگر قرار است دیگری شاد شود برای من مهم نیست حتی با غم من شاد شود اما گاهی متوجه دورویی که با من شده خواهم شد و انرژی ام به خاطر این تاسف هدر خواهد رفت و یا گاهی انرژی خوبی به رقیب  داده ام، رقیبی که با من از بسیاری لحاظ دوست نیست.

فکر می کنم گاهی بهتر است مقابل بعضی کسان صورت را با سیلی سرخ نگه داشت. گاهی برای من پیش امده. نمیتوانم انکار کنم.

۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۴۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

گلستان سعدی (در فوائد خاموشی) حکایت 1



یکی را از دوستان گفتم: امنتاع سخن گفتنم بعلت آن اختیار آمده است در غالب اوقات که در سخن نیک و بد اتفاق افتد و دیده ی دشمنان جز بر بدی نمی آید.

گفت: دشمن آن به که نیکی نبیند.

دشمنی پیشه بر نیکمردی نگذرد جز آنکه وی را عیب کند که دروغزنی متکبر است


هنر به چشم عداوت بزرگتر عیبست

گلست سعدی و در چشم دشمنان خارست


نور گیتی فروز چشمه ی هور

زشت باشد به چشم موشک کور


من:

اگر در میان دشمنانت هستی سکوت کن. دشمن نه تنها عیب های تو را بلکه خوبی های تو را هم عیب میبیند و زشت تفسیر می کند


۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی