یکی را از دوستان گفتم: امنتاع سخن گفتنم بعلت آن اختیار آمده است در غالب اوقات که در سخن نیک و بد اتفاق افتد و دیده ی دشمنان جز بر بدی نمی آید.

گفت: دشمن آن به که نیکی نبیند.

دشمنی پیشه بر نیکمردی نگذرد جز آنکه وی را عیب کند که دروغزنی متکبر است


هنر به چشم عداوت بزرگتر عیبست

گلست سعدی و در چشم دشمنان خارست


نور گیتی فروز چشمه ی هور

زشت باشد به چشم موشک کور


من:

اگر در میان دشمنانت هستی سکوت کن. دشمن نه تنها عیب های تو را بلکه خوبی های تو را هم عیب میبیند و زشت تفسیر می کند