سال ها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
استاد شهریار
منبع: http://bangechavosh.blog.ir/
استاد شهریار
منبع: http://bangechavosh.blog.ir/
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی |
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی |
|
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی |
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی |
|
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی |
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی |
|
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم |
نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی |
|
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم |
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی |
|
چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان |
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی |
|
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم |
دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی |
|
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت |
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی |
|
تو که گفتهای تأمل نکنم جمال خوبان |
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی |
|
در چشم بامدادان به بهشت برگشودن | نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی |
هر ذلیلی که حق عزیز کند
گر عزیزیش ننگری منگر
(ص 638 دیوان خاقانی تصحیح عبدالرسولی)
واقعا چند نفر از ما طاقت داریم عزیز شدن کسی رو ببینیم که قبلا این جایگاه رو نداشت؟!
باید طاقت این امر در هر کدام از ما باشه
خداوند به بنده هایش به خاطر تلاش های آن ها و حکمت خودش مرتبه و مقام عطا می کنه. باید بتوانیم احترام بگذاریم.