روشنایی

امواج مغزیم رو طبقه بندی می کنم

سلفژ چیست؟

سلفژ چیست؟

این متن رو از ویکی پدیا کپی گرفتم

جالبه این مدت که کلاس ویولن میرفتم اما هیچ وقت سلفژ رو نمیشناختم و تمرین هم نکرده بودم.

آیا به عنوان یک مبتدی نباید تمرین کرد؟ در حالی که کتاب اول آموزشی من "ل ویولن" هست و در این کتاب بیان شده:

اولین عاملی که میتواند کیفیت شنیداری هنرجو را بالا ببرد و به او امکان دهد که تمام توجه خویش را به عمل کرد درست انگشتان و حرکت آرشه معطوف دارد "سلفژ" است.

خیلی دوست دارم با استاد جدیدم که رو به رو میشم نظرش رو بدونم. شاید اگر بتونم صدای درست هر نت رو با حنجره ادا کنم یا وقتی هر نت ادا میشه چه به وسیله ی حنجره و چه با پیانو بتونم اون نت رو بیان کنم این عالی میشه تو حرکت انگشتان دستم و یا کوک کردن سازم.

امیدوارم بتونم.



سُلفِژ (به فرانسوی: Solfège) در موسیقی، تکنیکی آموزشی برای آموزش نواک و آوازخوانی است که در آن هر نتِ میزان با سیلاب خاصی که سیلاب سلفژ (یا سلافا سیلاب) نامیده می‌شود، خوانده می‌شوند. هفت سیلاب که عملاً استفاده می‌شوند عبارت‌اند از: دو، رِ، می، فا، سُل، لا، سی (یا تی).
برای سلفژ تعاریف متعددی بیان می‌شود. سلفژ را می‌توان خواندن مجموعه‌ای از نت‌ها به‌صورت پی‌درپی و پشت‌سرهم و با رعایت قوانین نت‌ها و سکوت‌ها معرفی کرد. پایۀ یادگیری سلفژ دانستن ارزش زمانیِ هر نت است و درکنار این باید ارزش زمانیِ هر سکوت را نیز بدانیم.

علم سلفژ در موسیقی

به‌طور خلاصه، خواندن و نوشتن نت‌های موسیقی را که اغلب با آموزش تئوریک همراه است «سلفژ» می‌گوییم. ۳ رکن اساسی را می‌توان در آن تفکیک نمود که عبارتند از: خواندن (نت خوانی) نوشتن (دیکتۀ موسیقی) تئوری موسیقی که مفهوم سلفژ را می‌توان به مورد اول نزدیک‌تر دانست. سلفژ از دروس مهم و همیشگی هنرستان‌ها، دانشگاه‌ها و کنسرواتورهای موسیقی دنیاست و تمام نوازندگان، خوانندگان، آهنگ‌سازان، تنظیم‌کنندگان موسیقی و رهبران ارکستر و تمام فعالان عرصۀ موسیقی باید تسلط کامل برروی این درس داشته‌باشند.

در سلفژ سه مبحث به‌طور متناوب و جداگانه آموزش داده می‌شوند:

  1. صداخوانی (به ایتالیایی: cantati) (کانتاتی)
  2. وزن‌خوانی (به ایتالیایی: parlati) (پارلاتی)
  3. دیکتۀ موسیقی (به انگلیسی: music dictation)

۱- کانتاتی cantati (صداخوانی): کانتاتی به‌معنی خواندن صدا و فرکانس نت‌ها به‌شکل صحیح و دقیق است. در این درس، هنرجو این توانایی را پیدا می‌کند که صدای هر نت دقیقاً آن‌گونه که هست بخواند؛ یعنی به‌طوری‌که اگر نتِ "دو" به‌همراه پیانو خوانده شود، صدایی که از حنجرۀ فرد خارج می‌شود دقیقاً با پیانو یکسان است. درنهایت، هنرجو در این درس توانایی خواندن انواع نت را به‌طور دقیق و در گام‌های مختلف پیدا می‌کند.

۲- پارلاتی parlati (وزن‌خوانی): جهان را ریتم به نظم کشیده، و موسیقیِ بدون ریتم حکم نقاشیِ بدون قلم و رنگ را دارد. ازاین‌رو مطالعۀ انواع وزن‌ها و الگوهای ریتمی برای هر علاقه‌مند به موسیقی بسیار مهم و ضروری است. وزن‌خوانی (پارلاتی) درواقع همان خواندن کشش نت‌هاست.

۳- دیکتۀ موسیقی music dictation: در دیکته، دیکتۀ ریتم و دیکتۀ صدا به‌طور متناوب کار می‌شود، و هنرجو با ممارست و تمرین فراوان، توانایی نوشتن نت موسیقی‌ای را که می‌شنود پیدا می‌کند.


منبع:

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D9%81%DA%98

۰۵ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

گلستان سعدی (در فوائد خاموشی) حکایت 1



یکی را از دوستان گفتم: امنتاع سخن گفتنم بعلت آن اختیار آمده است در غالب اوقات که در سخن نیک و بد اتفاق افتد و دیده ی دشمنان جز بر بدی نمی آید.

گفت: دشمن آن به که نیکی نبیند.

دشمنی پیشه بر نیکمردی نگذرد جز آنکه وی را عیب کند که دروغزنی متکبر است


هنر به چشم عداوت بزرگتر عیبست

گلست سعدی و در چشم دشمنان خارست


نور گیتی فروز چشمه ی هور

زشت باشد به چشم موشک کور


من:

اگر در میان دشمنانت هستی سکوت کن. دشمن نه تنها عیب های تو را بلکه خوبی های تو را هم عیب میبیند و زشت تفسیر می کند


۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

اگر نمی توانی عزت دیگران را ببینی، همان بهتر که قادر به دیدن چیزی نباشی

هر ذلیلی که حق عزیز کند

گر عزیزیش ننگری منگر


(ص 638 دیوان خاقانی تصحیح عبدالرسولی)


واقعا چند نفر از ما طاقت داریم عزیز شدن کسی رو ببینیم که قبلا این جایگاه رو نداشت؟!

باید طاقت این امر در هر کدام از ما باشه

خداوند به بنده هایش به خاطر تلاش های آن ها و حکمت خودش مرتبه و مقام عطا می کنه. باید بتوانیم احترام بگذاریم.


۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی

امروز اومدم این شعر از حافظ رو بنویسم

نه عکسی که احساسم رو بیان کنه پیدا کردم و نه تونستم درک کنم چرا حافظ تو این شعر انقدر سرگشته هست. انقدر تضادهای شخصیتش رو جار میزنه و ناراحته؟! حافظ همه رو به باد انتقاد میگیره تو این شعر.

دلم میخواد بپرسم چرا ؟ چه اتفاقی برات افتاد "بچه پر روی قرن هشتم" ؟

از چی دلخوری؟ از چی عذاب میبینی؟

حس می کنم داری واقعیت رو میبینی ولی تغییرش ممکن نیست جز اینکه مثل ماهی آزاد در جهت خلاف رودخانه بالا بپری ممکن نیست.

ممکن نیست حافظ نباشی اما در قالبی که مردم میخوان جا هم نمیشی!

زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز

حافظ من این حال تو رو حس می کنم اما نمیتونم توضیحی بدم!


روزگاری شد که در میخانه خدمت می کنم

در لباس فقر کار اهل دولت می کنم

(حس می کنم مردم رو به شادی درونشون رهنمون میشی. خودت شراب شدی و در کام مردم میریزی بدون اینکه با پول و قدرت این کار رو انجام بدی اما تو میدونی کلید شادی و خوشبختی کجاست)

تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام

در کمینم و انتظار وقت فرصت می کنم

(تو میخوای برسی. کامل برسی. منتظری. منتظر صاحب نظری، منتظر رفیق شفیقی، معشوقی، میخوای پرواز کنی. حس می کنم دنبال عشقی ناب هستی. همون عشقی که تو رو به شراب تبدیل می کنه و تو میدرخشی و نور میدی و چشم زاهد خودبین رو کور می کنی)

واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن

در حضورش نیز میگویم نه غیبت می کنم

(چیزی برای پنهان کردن نداری. همه چیز رو نقد می کنی. تو حقیقت رو فریاد میزنی)

با صبا افتان و خیزان میروم تا کوی دوست

وز رفیقان ره استمداد همت می کنم

(رفتن سخت هست. رسیدن سخت هست. افتان و خیزان میروی اما رفیق راه رو میشناسی. همیشه دنبال رفیق راه بودی. یاری میگیری و یاری میدی. بهشت رو ساختی. سلام میگی و سلام میشنوی با کسانی که محرم اسرار هستند نه زاهد فخر فروش ریاکار)

خاک کویت زحمت ما برنتابد بیش از این

لطف ها کردی بتا تخفیف زحمت می کنم

(به عشق که رسیدی، رشد کردی، خاک شدی اما رشد کردی و دانستی که نمیشود در این منزل ماند. بهره گرفتی و بلند شدی تا کوی دوست. تو میتوانی از زیبایی های این دنیا بهره بگیری برای درک نهایت زیبایی. حتی از لبخند کودکی شیرین. تو عاشق روی خوش و بوی دلکش هستی)

زلف دلبر دام راه و غمزه اش تیر بلاست

یاد دار ای دل که چندینت نصیحت می کنم

(ناز دلبران کشیده ای. تو در این مسیر رشد کرده ای و هرگز پشیمان نیستی اما به خودت این درد را یادآوری می کنی. تو این درد را میشناسی اما بهره می بری مانند داروی تلخی که شفای بیمار است. تو را از خودپسندی که از آن بیزاری نجات میدهد. ناز دلبران کشیدن بهتر از خودپسندی حاصل از ریاکاری. )

دیده ی بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش

زین دلیری ها که من در کنج خلوت می کنم

(تو شجاعت پیمودن این مسیر را داری. تو گستاخ و پرده در نیستی. بدبینی به تو سزاوار نیست اما در یک نگاه چطور میشود تو را درک کرد؟! در حالی که هر لحظه در حال ویران کردن چیزهایی هستی که به نظر دیگران مقدس هستند اما در واقع حجاب و پرده ای هستند که تو را از حقیقت دور می کنند. پرده در و بی حیا نیستی اما نمیشود بال هایت را نگشایی)

حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی

بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می کنم

(در مسیری که طی می کنی گویی با همگان سر شوخی داری. گاهی چنانی، گاهی چنان. اما تو ریاکار نیستی که چیزی را پنهان کنی. تو کاشف وجود خودت و در نهایت حقیقتی. تو قالبی نداری که دیگران را قانع کنی. تو خودت هستی. پوینده ی راه )


حافظ به خاطر این همه شجاعت و صداقت و زیبایی و عشق به تو میتوانم تعظیم کنم

۰۵ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

قتل این خسته

قتل این خسته


قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

ورنه هیچ از دل بی رحم تو تقصیر نبود


من دیوانه چو زلف تو رها می کردم

هیچ لایقترم از حلقه ی زنجیر نبود


یارب این آینه ی حسن چه جوهر دارد

که درو آه مرا قوت تاثیر نبود


سر ز حسرت به در میکده ها برگردم

چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود


نازنین تر ز قدت در چمن ناز نرست

خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود


تا مگر همچو صبا به کوی تو رسم

حاصلم دوش به جز ناله ی شبگیر نبود


آن کشیدم ز تو این آتش هجران که چو شمع

جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود


آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو

که بر هیچ کسش حاجت تصویر نبود

۰۳ فروردين ۹۵ ، ۰۳:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

این موجه رفتن تو!!

موجه رفتن تو


۰۱ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

من و انکار شراب؟!!

من و انکار شراب؟!

من و انکار شراب این چه حکایت باشد

غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد


تا به غایت ره میخانه نمی دانستم

ورنه مستوری ما تا به چه غایت باشد


زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز

تا تورا خود ز میان با که عنایت باشد


زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است

عشق کاری است که موقوف هدایت باشد


من که شب ها ره تقوا زده ام با دف و چنگ

این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد


بنده ی پیر مغانم که ز جهلم برهاند

پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد


دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می گفت

حافظ ار مست بود جای شکایت باشد



یادداشت من: می تونم بگم شیفته ی این شعر حافظ هستم!

این آدرس برای درک مفهوم این شعر جالب هست، هر چند فکر می کنم با اندیشه و احساس میشه درکش کرد، هر کس به سهم خودش:

http://jalalian.ir/farsi/index.php?option=com_content&task=view&id=575&Itemid=45

البته گنجور هم هست اما من آدرس بالا برام جالب بود:

http://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh158/

۰۱ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

کتاب "جنایات و مکافات" اثر داستایوسکی

تصویر جلد کتاب جنایات و مکافات


قصد دارم این کتاب را تمام کنم. نسخه ی صوتی این کتاب را قبلا دانلود کرده بودم اما تا انتها گوش نداده بودم.

 این کتاب درگیری درونی فردی را با اجتماع نشان میدهد که به فعلیت میرسد. شاید مشابه این درگیری های درونی که فقط به صورت درگیری درونی باقی می ماند در خیلی از انسان ها و حتی خود من باشد.

دوست دارم تا انتها به این کتاب صوتی گوش بدهم که با صدای بسیار زیبا و آرامش بخشی هم روایت می شود، شاید چیزهایی را درباره ی خودم درک کنم که تا به حال درک نکرده ام!

نسخه ی صوتی این کتاب را برای دانلود اینجا قرار نمیدهم. شاید درست نباشد اما سعی می کنم آدرس منبعی را که این نسخه را از آنجا دانلود کردم، پیدا کنم و در اینجا قرار بدهم.

این هم لینک :

http://tqo4323836/

۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی

موزیک یک انیمیشن جذاب

شاید یک روز این موزیک رو با ویولن خودم نواختم. عالی خواهد شد

 

 

 

 

۲۸ اسفند ۹۴ ، ۰۴:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نسا عباسی